من و شوهری و نینی

عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم ، هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم ، میزبان عشق است و وای از عشق! غوغا می کند ، هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم

من و شوهری و نینی

عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم ، هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم ، میزبان عشق است و وای از عشق! غوغا می کند ، هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم

من و شوهری و نینی

❤️❤️❤️❤️❤️
مرد من ...؟؟!!
مهربانم ...؟؟!!
مخاطب عاشقانه های من ...؟؟!!
زن نبوده ای که بدانی دستهای مردانه ات که در دستم باشد حکم تمام دنیا را برایم دارد ...!!
من عاشق مردی شده ام که در روزهای بارانی برای دلم چتر میگیرد ....!!
مرد رویاهای من ...؟؟!!
بگذار هرچه میخواهد بشود ...!!
تاوقتی دستهای گرمت را در دست دارم خوشبختم ....!!
بگذار زمان از حسادت بترکد ...!!
من عاشق مردی هستم که زمین مانند او ندارد ....!!
من بی تو ....!!
از تمام آفرینش بیگانه ام ...!!
زن بودن خوب است وقتی ...!!
ازتمام مذکرهای دنیا ...!!
پای تو در میان باشد ....!!
نمیدانی چه کیفی دارد خانوم بودن برای تو ....!!!!!!
❤️❤️❤️❤️❤️

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

3جلسه اومدن خونمون ....

شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۱۶ ق.ظ

امتحان های میان ترمم تموم شده بود .

پدر آقا مرتضی دوباره زنگ زدند و جواب خواستند .

مادرم هم گفتن برای پنجشنبه شب دوباره بیان .

برای دفعه دوم دوباره اومدند و باز هم من چایی نبردم و داداشم برد

رفتیم بازهم با هم صحبت کردیم .

جلسه اول سر یه مسائل کلی صحبت کردیم

این جلسه یکم پرسش و پاسخ هامون جزئی تر شده بود

و باز هم تفاهماتمون زیاد بود .

بعد صحبت اومدیم تو جمع و بعد چند دیقه رفتند خونشون .

پدرم پرسیدن چطور بود و من گفتم خوب بود لبخند

برای جلسه سوم هم زنگ زدند و اومدند خونمون

و ما صحبت های خیلی جزئی تر رو انجام دادیم

و باز هم رضایت بخش بود و تفاهمات زیادی داشتیم . لبخند

و هردومون خوشحال از این موضوع

بعد که اومدیم تو جمع پدرم گفتن اقا مرتضی شمارتو رو کاغذ بنویس

تا از این به بعد با دخترم تلفنی در ارتباط باشید

و یه ماهی رو هفته ای 2 جلسه 3جلسه

برید بیرون از خونه صحبت کنید

تا بیشتر اخلاق هم دستتون بیاد تا بعدش ببینیم خدا چی میخواد .

همچین پدر روشن فکری دارم

بعد ایشونم شمارشونو نوشتند و بعد چند دیقه خدا حافظی کردند رو رفتند .

منم بعد 2.3 روز اسمس دادم بهشون و قرار گذاشتیم بریم بیرون صحبت کنیم ...

ادامه دارد ....

  • ریحانه فراهانی

نظرات  (۴)

مسابقه پاورپوینت

وصیت نامه حضرت امام (ره) را "پاورپوینت" کنید و  RAM موبایل جایزه بگیرید !
خب...خب...؟؟؟؟ آیکن کسی که منتظره :دی
پاسخ:
چند روز دیگه بقیشو میگم
سلام
این رسم چایی نبردن چیه؟
من اول تو فرند فید دیدم تعجب کردم... حالا هم تو وبلاگ شما
پاسخ:
خوب به نظر من دختر چایی نبره بهتره. من شخصا خوشم نمیاد جلوی نا محرم هی خم و راست بشم چایی تعارف کنم
  • سادات حسینی
  • ای بابا
    ابجی تو ام بااین ادامه دارد هات
    خب همشو بگوووووووووووووووووووووووووووووووووووو
    پاسخ:
    سلام عزیزم خوب بخوام همشو بگم خیلی طولانی میشه . کم کم باید بگم دیگه که تورو دنبال نوشته هام  بکشونم