من و شوهری و نینی

عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم ، هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم ، میزبان عشق است و وای از عشق! غوغا می کند ، هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم

من و شوهری و نینی

عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم ، هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم ، میزبان عشق است و وای از عشق! غوغا می کند ، هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم

من و شوهری و نینی

❤️❤️❤️❤️❤️
مرد من ...؟؟!!
مهربانم ...؟؟!!
مخاطب عاشقانه های من ...؟؟!!
زن نبوده ای که بدانی دستهای مردانه ات که در دستم باشد حکم تمام دنیا را برایم دارد ...!!
من عاشق مردی شده ام که در روزهای بارانی برای دلم چتر میگیرد ....!!
مرد رویاهای من ...؟؟!!
بگذار هرچه میخواهد بشود ...!!
تاوقتی دستهای گرمت را در دست دارم خوشبختم ....!!
بگذار زمان از حسادت بترکد ...!!
من عاشق مردی هستم که زمین مانند او ندارد ....!!
من بی تو ....!!
از تمام آفرینش بیگانه ام ...!!
زن بودن خوب است وقتی ...!!
ازتمام مذکرهای دنیا ...!!
پای تو در میان باشد ....!!
نمیدانی چه کیفی دارد خانوم بودن برای تو ....!!!!!!
❤️❤️❤️❤️❤️

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

خرید حلقه

پنجشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۲، ۱۲:۵۵ ب.ظ

سر کلاس تاریخ اسلام بودم یهو گوشیم رفت رو ویبره

اسمشون رو به فامیلی  سیو کرده بودم

همسر گفتن وقتی میخوای تو وبلاگت اسم منو ببری بنویس برجعلی

اقای برجعلی رو به فامیلیشون سیو کرده بودم

دیدم اسمس زدن

نوشته بودن اومدین خونه خبر بدین میام دنبالتون بریم بیرون

منم نوشتم چشم حتما

کلاس تموم شد منم نوشتم که من خونه ام .

ناهارم نخورده بودم اصن گشنم نبود هنوز

اومدن رفتیم بیرون منو بردن بازار طلای کرج

گفتم برای چی اینجا اومدیم؟ گفتن میخوام براتون حلقه بخرم

هم سور پرایز شدم

هم دوست داشتم برای خرید حلقه مادرم هم پیشم بود

آخه من که آبجی ندارم

هم خوشحال شدم هم ناراحت

گفتم اگه اجازه بدین بمونه یه وقت دیگه که مادرم هم باشع

ایشونم گفتن نه دوست دارم فقط سلیقه مشترکمون باشعنیشخند

منم همینجوری قند بود که تو دلم آب میشدنیشخند

مرض قند گرفتم تا عقد کنیمنیشخند

خلاصه ساعت حدودای 2،3 ظهر بود .

همه مغازه ها بسته بود

رفتیم ناهارمون رو بیرون خوردیم

رفتیم سمت خونه خودشون

اونجا هم بازار طلا داشت

حدودای 4 بود رفتیم

هی مدلای مختلف میدیم من خوشم نمیومد

حلقه ظریف دوست داشتم .جواهر بیشتر دوست داشتم

انقدر گشته بودیم گفتم بیا برگردیم دیگه

گفتن اخرین مغازه رو هم بریم بعد برگردیم

که دیگه اخرین مغازه رو رفتیم و من خوشم اومد از حلقش

انقدر خوشم اومده بود ازش تو دلم میگفتم کاش میداد الان دستم میکردم

بعدم رفتیم یه جا که حلقه های نقره داشت

برای ایشونم من حلقشونو خریدم

هی اقای برجعلی میگفتن بدین دستم کنم دیگه 

منم میگفتم هر وخ شما دادین به من حلقمو منم میدم بهتوننیشخند

ادامه دارد....نیشخند

  • ریحانه فراهانی

نظرات  (۶)

سلام
خیلی با احساس و رمانتیک
مسابقه پاورپوینت

وصیت نامه حضرت امام (ره) را "پاورپوینت" کنید و  RAM موبایل جایزه بگیرید !
mage man khaharet nistam ashGal ? :D
shohari behtar az borjalie :)):)):))
پاسخ:
سلام عزیزم لبخند خوبی ؟ هستی هستی
سلام دوشتم ...خوفی ؟؟؟
خیلی باهال بود ...
آقای برجعلی ننویس بابا همون شوهری بهتره ...
شاید هم چون به گوش من آشنا نیست این جوریه ...

موید باشی
پاسخ:
قربونت عزیزم یه ذره بگذره عادت میکنی :دی 

سلام ریحان جان

 

خیلی با احساس و زیبا بود

 

عشق و احساستان مستدام و روزافزون

التمـــــاس دعا@};-

پاسخ:
ممنونم فارهه جان فدات شم عزیزم لبخند
  • مسلمان(زهرا)
  • سلام عزیزم
    چقدر نازوسرشار از احساس بود
    امیدوارم همیشه همینطور باشی
    پاسخ:
    ممنونم عزیزم انشالله زندگی همه جوون ها پر از انوار الهی باشه لبخند