من و شوهری و نینی

عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم ، هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم ، میزبان عشق است و وای از عشق! غوغا می کند ، هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم

من و شوهری و نینی

عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم ، هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم ، میزبان عشق است و وای از عشق! غوغا می کند ، هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم

من و شوهری و نینی

❤️❤️❤️❤️❤️
مرد من ...؟؟!!
مهربانم ...؟؟!!
مخاطب عاشقانه های من ...؟؟!!
زن نبوده ای که بدانی دستهای مردانه ات که در دستم باشد حکم تمام دنیا را برایم دارد ...!!
من عاشق مردی شده ام که در روزهای بارانی برای دلم چتر میگیرد ....!!
مرد رویاهای من ...؟؟!!
بگذار هرچه میخواهد بشود ...!!
تاوقتی دستهای گرمت را در دست دارم خوشبختم ....!!
بگذار زمان از حسادت بترکد ...!!
من عاشق مردی هستم که زمین مانند او ندارد ....!!
من بی تو ....!!
از تمام آفرینش بیگانه ام ...!!
زن بودن خوب است وقتی ...!!
ازتمام مذکرهای دنیا ...!!
پای تو در میان باشد ....!!
نمیدانی چه کیفی دارد خانوم بودن برای تو ....!!!!!!
❤️❤️❤️❤️❤️

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

ازدواج

دعا

بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

اثرات دعا ...

شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۱۷ ق.ظ

این دعارو که میخوندم تِرو تِر دوباره خواستگار میومد نیشخند

خوب بودنا... اونی که من میخواستم نبودند .

از یه طرفم عذاب وجدان گرفته بودم . آخه هی الکی ردشون میکردم

شنیده بودم هم که اگه 3 تا خواستگار خوب و رد کنی خوبیت نداره

و روزیت و رد کردی و از این حرفا

دوماهی بود که میخوندم

محرم بود یه شب با دوستم داشتیم مییرفتیم هیئت

به من گفت ریحانه یکی از کارمندای عموم خانوادشون دنباله یه دختر خوب و مومن و چادری

میگردن . منم تورو معرفی کردم . بعد منم بهش گفتم این همه که اومدند و رفتن اینم روش

دوستم هم شماره خونمونو داد به مادرشـــ....


این داستان ادامه دارد...نیشخند

  • ریحانه فراهانی

نظرات  (۱۵)

  • ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۰
  • حامد/خبرنگار
    • سلام/ ریحانته خانم و دوستان .ازدواج قسمته.من تعریف نباشه کلی خاطرخواه داشتم اما یه دختری قسمتم شد که فکرنمیکردم  نزدیک به 800 کیلومتر از من فاصله داشته باشه. اصلا فکرنمیکردم. خیلی هم شبیه هم فکر میکنیم. باید صبرکنید. چنان خود خدا قسمتتون می کنه که در حیرت می مانید. ضمنا من با حقوق کم صاحبخانه شدم و اعتقاد پیدا کردم واقعا برای امر خیر خدا می رسونه. من خبرنگار مجچله خانواده سبزم.هر کی خواست مشاوره بگیره حاضرم از تجربیاتم در اختیارش بذارم.09195252358.یاعلی
    پاسخ:
    سلام خیلی خوشحالم که خوشحالید و خوشبخت . انشالله زیر سایه امام زمان ههمون عاقبت بخیر بشیم و صاحب اولاد صالح :)
  • ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۹
  • حامد/خبرنگار
    • سلام/ ریحانته خانم و دوستان .ازدواج قسمته.من تعریف نباشه کلی خاطرخواه داشتم اما یه دختری قسمتم شد که فکرنمیکردم  نزدیک به 800 کیلومتر از من فاصله داشته باشه. اصلا فکرنمیکردم. خیلی هم شبیه هم فکر میکنیم. باید صبرکنید. چنان خود خدا قسمتتون می کنه که در حیرت می مانید. ضمنا من با حقوق کم صاحبخانه شدم و اعتقاد پیدا کردم واقعا برای امر خیر خدا می رسونه. من خبرنگار مجچله خانواده سبزم.هر کی خواست مشاوره بگیره حاضرم از تجربیاتم در اختیارش بذارم.09195252358.یاعلی
  • ۰۵ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۱۶
  • عاطفه
    • سلام. منم سه تا خواهر دارم که حتی یه دونه خواستگار هم نداشتن.خواهر بزرگم34 سالشه. ولی دریغ از یه خواستگار.وضع مالی خوبی هم داریم.قیافه خواهرامم خوبه ولی قضیه چیه؟؟؟؟!!!
    پاسخ:
    حتی تو سن19 .20 هم خواستگار نداشتن؟ چون یه استاد داشتیم میگفتن که  3تا خواستگار خوب از نظر دین وایمان و اخلاق روزی هر دختریه اگه ردشون کنه دیگه اونجور خواستگار خوب سراغشون نمیاد

  • ۲۳ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۲۷
  • سارا

    • سلام ریحانه جان

    میشه بگی چه دعایی رو میخوندی؟
    پاسخ:
    سلام عزیزم . بسم الله الرحمن الرحیم . ربنا هَب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره الاعیُن و جعلنا للمتقین اماما . 
  • ۱۹ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۳۹
  • آقا سعید
    • جالب نبود
    پاسخ:
    سلام اقای سعید . کجای مطلب جالب نبود ؟ با تشکر :)
  • ۱۹ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۴۷
  • مانا
    • به نظر من برای هر کسی نسخه ی ثابتی وجود نداره خدا با هر کسی متفاوت عمل می کنه یکی ممکنه گیرش فقط یک توسل ساده باشه پس یکی دو ماهی که مثلا این آیه رو می خونه مشکلش ازدواجش حل می شه اما یکی رو می شناسم که سال هاست ختم و دعا و راز و نیاز می کنه اما یک خواستگار هم نداشته...نمی شه به هر کسی نسخ ی ثابتی رو پیچید...مثلا یکی از عوامل خیلی خیلی خیلی موثر برای خواستگار داشتن و روزی ازدواج داشتن هر کسی صله  رحم هست کسایی رو می شناسم که خیلی با اقوام و فامیل رفت و آمد دارند فرطی براشون خواستگار پیدا می شه اما اکثر کسایی رو که می شناسم و صله رحم خیلی کمی دارن و منزوی گونه زندگی می کنند خدا رزق خواستگار و ازدواج رو از اون ها قطع می کنه چون صله رحم مساوی با رزق و رزق مساوی با صله رحم.
    خیلی ها رو می شناسم که واقعا نیاز دارند به ازدواج خیلی هم به درگاه خدا التماس می کنند اما هیچ خبری نمی شه...از اون طرف هم باز خیلی ها هستند که اصلا تو فکر ازدواج نبودند و نیازی هم حس نمی کردند اما زود خدا براشون موقعیت ازوداج فراهم کرد و ازدواج کردند...در کل آدم اصلا از عالم غیب هیچ خبری نداره و نمی دونه که حکمت این مسائل چی هست...اما به نظر من اگر خدا کسی رو بیش از اندازه دوست داشته باشه و بخواد بهش یه حال مادی و معنوی توپی بده قسمتش می کنه که زود ازدواج بکنه...
    پاسخ:
    سلام مانا جان . یه اصل ثابتی که هست اینه که هرچی بیشتر تو اجتماع بای بیشتر دیده میشی . ولی به قول تو خدا برای همه یه جور برنامه نچیده ، همونطور که همیشه میگن 5 تا انگشت شبیه هم نیست . و تا اونجایی که من میدونم اینه که خدا هرکیو که آفریده جفتشم آفریده . اون فرد ممکنه ردش کرده باشه یا اون فرد هنوز نیومده یا ... . این دعا به  همه چی سرعت میبخشه :)
  • ۱۸ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۴۲
  • ناشناس
    • واقعا شما مذهبی هستین؟؟
    واقعا باید واسه پیدا کردن شوهر باید برنامه ریخت؟؟
    باید تو جامعه بود و...؟
    پس قدیما چیکار میکردن؟ چطور بود کمتر کسی تو خونه میموند حداقل به حجم الان نبود
    مشکل جای دیگه ای هست.
    یخورده هم باید بالایی رو دید
    واگذار کردن کار به خدا فقط در حد دعا نیست.
    حرف خدارو گوش بدیم خدا بهترین رو برامون میخاد....
    پاسخ:
    سلام ناشناس جان . من برنامه خاصی نریختم عزیزم . من اونقدر رزق و روزی مادی معنویم الحمدالله زیاد هست که نیاز به هیچ برنامه ای نداشتم. ازدواج فقط توکل قوی در کنار عاقل بودن هستش . یک انتخواب عاقلانه همراه با توکل منجر به ازدواج عاشقانه میشه . بعدش هم اینکه هرچی تو جامعه بیشتر باشی مطمئنا با ادمای زیادی برخورد میکنی و به نوعی دیده میشی . قدیما هم همه ازدواج ها فامیلی بوده . هیچکس با غریبه ازدواج نمیکرد و خیلی به ندرت پیش میومد . ما همین اولش که واگذار کردیم به  خدا گفتیم خدایا تا اخرش مواظبون باش . زندگیمونو بیمه اهل بیت کردیم :)
  • ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۵۸
  • طلبه جهادگر
    • به امید روزای خوب برای همه ایرانی ها
  • ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۵۷
  • طلبه جهادگر
    • سلام حتما الان که مهمونی داره تموم میشه حسابی با صابخونه رفیق شدین
    سفارش مارو هم بکنید...
    نوشته هاتون روون بودن
    زندگی خوبی براتون آرزو میکنم.
    این پیامم از سربیکاری نیست و وب گردی نیست! فقط برا ترویج کارمونه
    یا حق.
    پاسخ:
    ممنونم انشالله برای شما هم همچنین دستتون درد نکنه خدا نگهدارتون
  • ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۰۶:۲۴
  • مادرانه ها
    • سلام
    مطالب خیلی زیبایی دارید
    خوشحال میشم به جمع ما بپیوندید

    http://madaraneha.banun.ir/index.php
  • ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۰۳
  • اشنای غریب به دختر خاله

    • سلام و عرض ادب

     

    من با این حرفای شما کاملا موافقم ولی اینکه همه رو اجازه بدیم بیان موافق نیستم.اخه خیلیاشون پرواضحه که جواب منفیه! از پشت تلفن

     وقتی 50درصد هماهنگی هم نباشه از نزدیک لابد میرسه به 20درصد!

    و بعدم هر خواستگار خیلی نیرو و انرژی میگیره از خانواده...برای من که اینجوره... پروژه ی مرتب کردن خانه...خرید و تدارکات ووووو

    و بعدم وقتی با دسته گل میان خونه واقعا عذاب وجدان میگیرم!

    مثل همین فروردین ماه.از پای تلفن میدونستیم هماهنگی زیادی نیس و احتمال قسمت بودن به 50درصد هم نمیرسه ولی اجازه دادیم بیان....

    و با اینکه تجاربی داشت ولی مضراتش هم کم نبود!

    با سبد گل گرون اومدن خونه و این همه وقت و انرژی برای هیچی؟

    بعدم وقتی این قضیه مدام تکرار بشه و خواستگارایی بیان که مناسب نباشن و از معیارامون دور باشن از اعتمادبنفس دختر کم میشه!
    پاسخ:
    اره اشنا قبول دارم حرفتو . دختر خالم میدونه ما همش در حال میوه خریدین بودیم . بعد مامانم پشت تلفن میگفت خواهش میکنم گل و شیرینی جلسه اول نیارید و اونا هم بنده خدا ها نمیاوردند یا به یه شیرینی یا یه بسته شکلات بسنده میکردن.ولی اینکه تجربه زیاد میشه رو ، رو حرفم هستم من حتی اگه جوابم منفی بود میشستم باهاش حرف میزدم بحث میکردم مثلا نماز نمیخوند میگفتم چرا نماز نمیخونید و دلایلشو مییپرسیدم من خیلی خفن بودم :دی . اینجوری باعث میشد یه سری اخلاق های مردا هم دستم بیاد :) با تشکر
  • ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۱۶
  • فراهانی (دخترخاله)

    • نه صدایی ... نه سکوتی ... نه درنگی ... نه نگاهی


    نه تو را مانده امیدی    ...    نه مرا مانده پناهی



    ریحانه جان ....
    چه خوبه که آدم عزت و سربلندی رو فقط از خدا بخواد و بس ...
    چه خوبه نگاهمون به دست و زبون و حرکت اطرافیانمون نباشه ...چه خوبه فقط بگیم خدایا من منتظر دستان تو هستم .... چه خوبه وقتی وارد مجلسی میشیم و همه با تعجب و تحیر بهمون نگاه می کنن ...
    اون قدر خضوع داشته باشیم که به خودمون غره نشیم تا خدا هم برامون بسازه . راسته که می گن خدا به دل ادما نگاه می کنه ...
    ما نمی تونیم نگاه های دیگران رو پس بزنیم ... نمی تونیم با پرخاشگری هامون به خودمون رو ارضا کنیم درسته آدم نیاز با توجه داره اون هم دختر که خیلی لطافت داره ...احساس داره 
    ولی فقط خدا می تونه با دستای نوازشگر خودش ما رو به اوج برسونه و هم می تونه ما رو به قعر چاه بدبختی ببره ...
    مهم حضور ماست ...مهم نیست اگه بعضی ها حضور ما رو احساس نکنن و ما با پر خاشگری بخوایم بهشون تلنگر بزنیم که ما هم هستیم ...
    ما کوچیک آدم های خوبی مثل شما هستیم  و این قدر خودمون رو بزرگ تصور می کنیم که توقعاتمون داره از حوزه ی انسانیتمون فوران می کنه به نظر من تو کار درستی کردی که اجازه دادی همه بیان خواستگاریت ... ما مشکلمون اینه که فکر می کنیم بزرگیم  و طبیعیه که به اندازه تصور خودمون از طرف مقابل توقع داریم فقط یه فکره که ما رو روز به روز مغرور تر می کنه و حقیقت نداره ... آدم باید همه چیز رو تجربه کنه تا آدم بشه بتونه انتخاب کنه .. بتونه تصمیم بگیره ...این بهونه های فقط از ما یه آدم بی عرضه میسازه که انقدر کوته فکره که همه رو پایین تر از خودش میبینه و به کسی حتی اجازه نمی ده در باره ی خاوستگاری حرف بزنه... مگه چه اشکالی داره سنت پیامبره ...که ما میریم خر اون معرفی کننده رو می گیریم می گیم تو درباره ی خانواده ی ما چی فکر کردی ؟ ما الیم و بلیم ....و 
    در واقع ما هیچی نیستیم این یه حقیقته ....
    پاسخ:
    ممنونم عزیزم . نقطه شکست ادمی اونجایی که به خودش مغرور بشه . :)
  • ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۲۴
  • آشنای غریب

    • درست میگی

    به منم توصیه کردن و اخطار دادن که از دلایل پیش اومدن این وضعیت حضور کمرنگم توی جامعه است!

    اخه ادم اروم و ساکتی ام! هیئت و مسجد هم میرم خبری نمیشه!:دی البته نه اینکه با همچین نیتی برم اونجا.

    ولی شاید اصن متوجه بودن من نمیشن حتی!!:دی

    نمیدونم...شاید بهتر باشه بیشتر فعال باشم.

    باید برنامه ریخت گویا!!!

    ممنون از جوابت

    :)
    پاسخ:
    قربونت برم عزیزم:)
  • ۱۲ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۵۷
  • آشنای غریب

    • سلام ریحانه جان

    راستش منم هم این دعارو و هم دعاهای دیگه ای رو میخونم ولی اینجور که واسه شما نتیجه داشته برای من نتیجه نداشته تا حالا!

    چه از نظر کیفیت و چه از نظر کمیت!با اینکه از جهات مختلف خودم و خانوادم الحمدلله وضعیت خوبی داریم اصلا اونجور که میخوام نیستند!21 سال رو هم دارم رد میکنم ولی فقط 2تا خواستگار راه دادیم. بقیه هم که آفسایت......

    فقط هم خواستگارام اعصابمو خرد کردند.....

    بنظرم توفیق و عنایات بیشتر برای شما دلیل تعداد و کیفیت و اثر بخشی سریع بوده:)

    التماس دعا

     
    پاسخ:
    نمیدونم شاید من خیلی جاهای مختلف میرم با ادمای مختلف سر و کار دارم اینجوری بوده . مثلا تا وارد حوزه شدم ، یه سری از طرف حوزه میومدند . یا حوزه دانشجویی میرم قبلشم که دانشجو بودم تو مسجد و بسیج و..... فعالیت دارم . شاید بیشتر به خاطر حضور خودم تو جاهای مختلف بوده که این شرایط رو به وجود آورده . یا مثلا تو مجردی سرمو میزدی تهمو میزدی من همش تو هیئت بودم . همش با دوستم میرفتیم هیئت هفتگی یا به مناسبت های مختلف . خلاصه شاید این زیاد بین مردم بودن تاثیر داشته
  • ۱۲ مرداد ۹۲ ، ۰۳:۲۰
  • سیدمجیدکریمی
    • خواستگار نعمته
    نعمت رو باید قدر دونست

    اینی که نوشتین خوبیش برای این دخترای دم بختیه که از خواستگار اومدن فراری ان

    خواستگارهای معمولی رو مخالفن که بیاد

    خب کم کم داره داستانتون میرسه به جاهای خوب خوبش
    :)
    پاسخ:
    اره . خواستگار اومدن خیلی خوبه . خونه ما همه جور ادم به خودش دیده بود از نماز نخونش تا روحانیش :دی  خیلی دیگه تجربم زیاد شده بود قیافه طرف رو میدیم میگفتم جوابم آره است یا نه :دی پدرم عقیده ای که داشتن میگفتن بزار بیاد تجربه خودت زیاد میشه فوقش میخوای بهشون بگی نع دیگه . تو این مدت آدم آهنی شده بودم . :دی