من و شوهری و نینی

عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم ، هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم ، میزبان عشق است و وای از عشق! غوغا می کند ، هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم

من و شوهری و نینی

عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم ، هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم ، میزبان عشق است و وای از عشق! غوغا می کند ، هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم

من و شوهری و نینی

❤️❤️❤️❤️❤️
مرد من ...؟؟!!
مهربانم ...؟؟!!
مخاطب عاشقانه های من ...؟؟!!
زن نبوده ای که بدانی دستهای مردانه ات که در دستم باشد حکم تمام دنیا را برایم دارد ...!!
من عاشق مردی شده ام که در روزهای بارانی برای دلم چتر میگیرد ....!!
مرد رویاهای من ...؟؟!!
بگذار هرچه میخواهد بشود ...!!
تاوقتی دستهای گرمت را در دست دارم خوشبختم ....!!
بگذار زمان از حسادت بترکد ...!!
من عاشق مردی هستم که زمین مانند او ندارد ....!!
من بی تو ....!!
از تمام آفرینش بیگانه ام ...!!
زن بودن خوب است وقتی ...!!
ازتمام مذکرهای دنیا ...!!
پای تو در میان باشد ....!!
نمیدانی چه کیفی دارد خانوم بودن برای تو ....!!!!!!
❤️❤️❤️❤️❤️

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
کلمات کلیدی
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه
۱۲
آذر


امام خامنه ای (مد ظله العالی) ولی امر مسلمین جهان :

اسلام مرد را قوام و زن را ریحان میداند .

این نه جسارت به زن است نه جسارت به مرد .

نه نادیده گرفتن حق زن است و نه نادیده گرفتن حق مرد .

بلکه درست دیدن طبیعت آنهاست .

ترازوی آنها هم اتفاقا برابر است .

یعنی وقتی جنس لطیف و زیبا و عامل آرامش و آرایش معنوی محیط زندگی را

در یک کفه می گذاریم ، و این جنس مدیریت و کار کرد و محل اعتماد و اتکا بودن

و تکیه گاه بودن برای زن را هم در کفه دیگر ترازو می گذاریم ،

این دو کفه با هم برابر می شوند نه آن براین ترجیح دارد و نه این بر آن .


  • ریحانه فراهانی
۳۰
ارديبهشت

مادر که می شوی

تمام زندگیت می شود دعا و التماس و خواهش از خدا برای عاقبت به خیر شدن فرزندت

مادر که می شوی

بهترین هدیه برایت میشود سلامتی جسم و روح بچه ات

مادر که می شوی

بیشتر فکر می کنی به مادرت ، مادربزرگت ، مادر مادربزرگت و اینکه آنها چه سختی ها کشیده اند و چه آرزوهایی داشته اند

مادر که می شوی

غم و اندوه و شادی ات هم رنگ دیگری میگیرد و همه اینها گره میخورد به حال فرزندت

مادر که می شوی

کوه های تمام عالم بر سرت خراب میشود وقتی به اندازه نیش سوزنی در پای فرزندت میرود

مادر که می شوی

صبور میشوی و باحوصله انگار نه انگار که تا همین دیروز بی حوصله ترین آدم روی زمین بودی

مادر که می شوی

خوابت هم با خواب فرزندت تنظیم میشود انگار نه انگار که تا دیروز خوابت از خواب زمستانی خرس ها هم سنگین تر بود

مادر که می شوی

ذوق زده ترین انسان دنیا میشوی با هر کار عادی فرزندت

مادر که می شوی

دل نگران تمام مادرهای زجر کشیده دنیا می شوی و غبطه میخوری به آنها که فرزندشان را در راه خدا دادند

مادر که می شوی

نگاهت هم مادرانه می شود عمیق و دقیق و عاشق و اشکبار

مادر که می شوی

دلت تنگ میشود برای مادرت و روزهایی که یادت نمی آید در دلش چه ها گذشته

و مادر که می شوی

بیشتر به او می اندیشی که از مادر مهربانتر است و بیشتر به این نکته میرسی که او غیر قابل توصیف است.

  • ریحانه فراهانی
۰۷
ارديبهشت

 چند روز پیش رفتیم با همسر بیمارستان برای سونوگرافی

که ببینیم جنسیت بچمون چیه

خیلی حس و حال جالبی بود برام

انگار که بخوای تخم مرغ شانسیتو باز کنی ببینی توش چیه :))

یه استرس و هیجان توامان باهم داشتیم جفتمون

همسر قبل تر ها میگفت اگه بچمون دختر بشه

تو به دخترمون حسودی میکنی چون دختر هووی مادره

اگه بچمون پسر باشه

من به پسرمون حسودیم میشه چون پسر هووی پدره :))

خلاصه اینکه نوبتم شد با کلی هیجان و استرس رفتیم تو

دستگاهو گذاشت و بهمون گفت تو مانتیتور بچتونو ببینید

تمام اعضای بدنش رو بهمون نشون داد

دستاش ، پاهاش ، دنده هاش ، منطقه ممنوعه :))) و بقیه جاها

من که چند بار تو طول بارداریم صدای قلبشو شنیده بودم

وقتی همسر برای اولین بار صدای قلبشو شنید

خیلی چهرش برام جالب بود

خوشحالی ، اشک شوق... اصن یه وضعی :))

بعد منطقه ممنوعه رو که نشونمون داد

فهمیدیم بچمون پسره و همسر میگفت اوه اوه هووی من شد که :))

خداروشکر  الهی الحمدالله رب العالمین بچمون سالمه

حالا از بعد سونو هروقت همسر یه چی میگه

میگم من دوتام ها با پسرم میریزیم سرت :))

انشالله خدا  همه کسانی رو که آرزوی بچه دار شدن دارند رزق و روزیشون کنه

  • ریحانه فراهانی
۲۱
فروردين

دلم ضعف میرود برای دنیای مادری

دنیایی که متعلق به خودت نیستی


همه جا حضور کسی را احساس میکنی

که آنقدر بی پناه است که اغوش تو ارام ش میکند


آنقدر کوچک است که دستهای تو هدایتش میکند


آنقدر ضعیف است که شیره جان تو پرورش ش میدهد


مادری را دوست دارم ،  چون به بودنم معنا میدهد


چون ارزشم را به رخم میکشد

مادریم را دوست دارم

  • ریحانه فراهانی
۱۳
فروردين

مامان شدن یعنی ، 9ماه انتظار شیرین

بیدار شدن با تهوع صبحگاهی سر ساعت 7

همون ساعت هایی که تو اوج خواب های شیرینی

مامان شدن یعنی ، صبح دست بذاری روی شکمت و برای سلامتی نی نی آیه الکرسی بخونی

واسه صبوریش والعصر ، راه به راه صدقه بدی

به ایستی جلوی آیینه و هی به سر تا پاهات نگاه کنی و به برجستگی شکمت بنازی

ونگران چاقیت نباشی 

مامان شدن یعنی شمردن هفته ها وتیک زدن رو تک تک روزایی که میگذره

مامان شدن یعنی مسیولیت ، یعنی تلنگر ، یعنی صبوری ، یعنی از خودگذشتگی

مسول میشی در برابر هدیه خدا ، صبور  میشی در برابر همه درد های درونی و بیرونی

از خودت میگذری برای سلامتی فرشته ات

مامان شدن یعنی ، سوزش سر دل اما یه سوزش شیرین و دلچسب

یعنی ، دلهره سلامتی بچت تو هر بار سونوگرافی

یعنی خرید لباسهای سایز صفر ویک و دو ....

مامان شدن یعنی ، بری سرکمدت و پالتویی که خیلی دوستش داری و هنوز تنت نکردی

اندازت نیست به جاش کلی لباس گشاد که یه روزی شاید

به همونا میخندیدی و حالا باید تنت کنی

مامان شدن یعنی ، حالا دیگه تنها نیستی همدم داری

کافیه دستت رو بذاری رو دلتو کلی باهاش حرف بزنی و آروم آروم به آرامش برسی

مامان شدن یعنی ،  9 ماه نچشیدن یه خواب خوب

یعنی نصفه شب بلند شی که  مبادا بد خوابیده باشی و نینی یه وقت ناراحت باشه

مامان شدن یعنی ، کلی خوراکی های خوشمزه ، کلی ویارای خوب ، کلی لواشک ، کلی بستنی

مامان شدن یعنی تلنگر اساسی برای مادرامون

تا وقتی مادر نشدم ، نفهمیدم مادرم چقدر مادر بود ، که منو به دنیا آورد !!!

این روزا فقط دلم میخواد سر تا پای مادرمو غرق بوسه کنم

تا مادر نشید و نشده باشید نمیتونید حس یک مادر رو درک کنید

روز مادر رو اول به مادر عزیزم ، عشقم ، عمرم ، زندگیم

و بعد به تمام مادران سرزمینم همچنین مادران شهدا تبریک میگم

  • ریحانه فراهانی
۰۶
فروردين

سلامٌ علیکم لبخند

دوباره اومدم بعد مدتها

باخبرای خوب

ما هم به حرف رهبری امام خامنه ای جان عالم به فداشون  گوش کردیم و نینی دار شدیم

انشالله خدا همه کسانی که نی نی میخوان رو نی نی دار کنه

و انشالله خدا همه کسانی که بچه دارند رو براشون ببخشه

انشالله سربازان امام زمان باشند و سالم و صالح و نور چشم باشند برای پدر و مادرهاشون

  • ریحانه فراهانی
۰۶
فروردين

 «فرزندآورى یک مجاهدت بزرگ است.

یک برهه‌ اى در کشور ما متأسفانه این مسأله مورد غفلت قرار گرفت

و ما امروز خطراتش را داریم مى‌ بینیم؛

که من بارها این را به مردم عرض کرده‌ ام:

پیر شدن کشور، کم شدن نسل جوان در چندین سال بعد،

از همان چیزهایى است که اثرش بعداً ظاهر خواهد شد؛

وقتى هم اثرش ظاهر شد، آن روز دیگر قابل علاج نیست؛

اما امروز چرا، امروز قابل علاج است».

در دیدار با مداحان در سالروز ولادت حضرت زهرا (س)،  1392/2/11.

  • ریحانه فراهانی
۲۹
شهریور

 سلامٌ علیکم خانم های عزیز و دوست جونی های خودم خوبید ؟ لبخند

یه تجربه ای که من و شوهری به دست آوردیم گفتم به شمام بگم

من مجرد بودم با فاصله خیلی کمی از خونمون مسجد بود

یعنی یک دقیقه زمان می برد از خونمون تا مسجد و همیشه ریا نباشه میرفتم مسجد

اما موقعیت خونه خودم و شوهری یه جوریه که نزدیک خونمون مسجد نداریم گریه

و من همیشه به یاد ایام مجردی حسرت میخوردم گریه

تا اینکه یه روز یکی از دوستام که همسرش طلبه هستند

گفت چرا خونتون با اقاتون نماز جماعت نمی خونید؟!!!

ماهم دیدیم بد فکری نیست و شروع کردیم نماز جماعت خوندن

از فوایدش بخوام بگم این که :

خوب ثواب نماز جماعت و می بریم دونفری

خیلی حس خوبی به مردا میده اینکه پشت سرشون نماز میخونید

خیلی حس اقتدار میکنند

حس میکنند چقدر خانمشون بهشون اعتماد داره که حاضر شده پشت سرش نماز بخونه

اگر فرزندی در خونه داشته باشد این نماز خوندن شما کاملا در تربیت فرزندتون اثر دارد

میتونید فرزندتونو مکبر کنید

کلا خیلی خوبه و تو رندگی تونم خیلی اثرات خوبی داره

شمام بسم الله شروع کنید لبخندلبخند

  • ریحانه فراهانی
۰۸
مرداد

سلامٌ علیکم لبخند

خوبین ؟  لبخند

بعد خیلی وقت دوباره اومدم بنویسم

اگه دیر اومدم چون که خونمون نت ندارم

دلیلشم اینه میترسم باعث بشه من و از زندگیم و شوهرم   بندازه و به نوعی معتاد بشم و ...

منم به شدت مستعد اعتیاد به نت هستم لبخند

و اینکه دوست ندارم وقتی که میتونم کنار همسرم باشم ،

همش سرم تو گوشی و لب تاب باشه

حالتون خوبه ؟ دلم براتون تنگ شده بود

خبرای جدید رو تو نظرات برام بذارید لبخند

الهی الحمدالله رب العالمین  خداروشکر

یک سال و پنج ماه از عروسیمون میگذره 

زوجین ولایت مدار و متدین روز به روز که میگذره وابستگیشون به هم بیشتر ،

عشق و علاقشون بیشتر

و کلا خیلی خوشبختند و منو شوهری هم نیز ایضا

انشالله خوشبختیمون خاری باشه

بره به چشم استکبار جهانی و دشمنامونو و بد خواهامون

البته خوب ماهم بحث و اختلاف نظر داشتیم اما مدیریت کردن

این اختلافات خیلی مهمه . مفصل براتون در موردش مطلب میذارم 

ولی خوب اگه مشکلات و اختلاف نظر ها نباشه زندگی یک نواخت میشه

هیچ جذابتی نداره و برای آدما انگیزه ساز نیست و

آدم بی هدف میشه و افسرده.

مشکلات و موانع تو زندگی شاید در حین رد شدن از مشکل

نفس گیر و سخت باشهاما همین که با موفقیت بگذره

شیرینش به دلمون مزه میکنه  لبخند

خوب دیگه من برم خیلی کار دارم خوشبختیمون مستدام 

الهی شهید بشیم هممون  

  • ریحانه فراهانی
۰۶
آذر

اینونگفتم براتوووووووووووووووووووووووون

روز ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

که روز دختر بود

همسری برام گوشی خرید

گلکسی گرند 2  

 

  • ریحانه فراهانی
۱۸
آبان

 سلامٌ قولاً من ربٍ الرحیم 

جاتون خالی سوم امام با همسری نذری درست کردیم

عدس پلو

تف تو ریا دلتون نخواد خیلی خوش مزه شده  بود لبخند

اگه انشالله حاجتمو گرفتم تا سال دیگه هرسال درست میکنم

امسال کم درست کردیم در حد 10 تا غذا

پخش کردیم بین واحدای ساختمونمون

انشالله عزاداری هاتون هم مقبول درگاه الهی باشه

  و انشالله ولایت مدار زندگی کنیم و ولایت مدار شهید بشیم

  • ریحانه فراهانی
۲۲
شهریور

روز مرد رفتم برای همسری یه صندل مردونه چرمی خریدم لبخند

هنوزم که هنوزه به جای کفش میپوشتش

 خیلی دوستش داره و میگه راحته  

دیگه بضاعتم در همین حد بود


  

عکس دکوری است

  • ریحانه فراهانی
۱۸
مرداد

روز معلم تولدم بود

همسری هم کلی غافل گیر کردن بنده رو ، اومد خونه از سر کار

حالا روز قبلشم بحثمون شده بود و قهر بودم من

گفتن که پاشو حاضر شو کار فوری پیش اومده

منم گفتم چه کاری ؟

چش سفید هرچی اصرار کردم نگفت

بعد رفتیم یکی از مرکز خریدای نزدیک خونمون

خوب منم میدونستم که تولدمه دیگه 

خانوم باشی و تاریخ های مهم یادت نباشه  

زهی خیال باطل

رفتیم تو طلا فروشی

بعد گفتن چی میخوای منم یه مدل انگشتر بود خیلی دوست داشتم

مدلشو دیدم خریدم

کلی ذوقم بود

تا بیام خونه دستم کرده بودم هی نگاش میکردم

همسر میخواست اذیتم کنه میگفت سرجاشه ؟ نیفتاده ؟ 

بعدشم شام رفتیم بیرون

این بود سالگرد تولد 24 سالگی من    

  • ریحانه فراهانی
۲۵
خرداد

تو تعطیلات عید خیلی دلم میخواست برم مسافرت

ولی خوب همش پا گشامون میکردند نشد 

خلاصه هنوز مسافرت بعد عروسی نرفتیم

البته دو بار رفتیم روستای همسری تو قزوین

خیلی خوش گذشت جاتون خالی

  • ریحانه فراهانی
۳۱
ارديبهشت

 

سلام

فردای عروسیمون ماه عسل رفتیم یه جایی اصن باس تو کتاب گینس ثبتش کنم نیشخند

رفتیم امام زاده محمد نزدیک خونه مادر شوهرمینا نیشخند

دو ساعت اونجا بودیم

بعد تو بازار روزش رفتیم اولین خرید خونمون و چیزایی که کم داشت و خریدیمو

  اومدیم خونمون بعد اولین غذایی هم که درست کردم املت بود نیشخند

اخه شب دیر رسیدیم خونه دیگه املت درست کردم لبخند

ولی کلا خیلی خوش گذشت حتی از سفر رفتن چند روزه بیشتر نیشخند

  • ریحانه فراهانی
۲۳
فروردين

امام رضا علیه السلام می فرمایند:

کسی که از راه حلال برای تامین رفاه خانواده اش تلاش می کند

همچون مجاهدی است که در راه خدا جهاد می کند . 

 

رزق حلال کسب کردن عرضه میخواد لبخند

که هرکسی نداره متاسفانه

ایشالله خدا به رزق و روزی همه برکت بدهلبخند

انشالله خدا توان روزی حلال در آوردن رو به همه ده لبخند

  • ریحانه فراهانی
۲۳
اسفند

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا

وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

سوره : روم آیه: 21

و از نشانه های قدرت اوست که برایتان

از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به ایشان آرامش یابید 

و میان شما دوستی و مهربانی نهاد در این عبرتهایی است

. برای مردمی که تفکر می کنند

خدارو شکر رفتیم خونمون .

به قول شاعر که میگه : همه چی آرومه

من چقدر خوشحالم

پیشم هستی حالا

به خودم میبالم و از این صوبتا  نیشخند

ایشالله عروسیتون تبریکاتونو جبران کنیم نیشخند

  • ریحانه فراهانی
۱۳
اسفند

 پیامبر اکرم(ص) در همین رابطه می‌‌­فرماید:

«إِنَّ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِینَ‏ الْإِطْعَامَ‏ عِنْدَ التَّزْوِیج»

از سنت‌­های پیامبران، ولیمه دادن هنگام ازدواج است.

خوب گفتن نداره که ما هم عروسیمونه 5 شنبه  نیشخند

مسلمونیم دیگه داریم سنت پیامبرانمون رو ادامه میدیم

باشد که رستگار شویم لبخند

  انشاللهء حضرت زهرا کمک میکنند

شما هم دعا کنید به خیر خوشی بگذره

ما هم دعا میکنیم همه اقایون فسیلی که سنشون 3 رقمی شده

و ازدواج نکردند ازدواج کنند نیشخند

آبجی های گلم هم ازدواج کنند به زودی لبخند

امان از استرس . این استرس مارا کشت نیشخند

 خدانگهدارتون فعلا لبخند

 

  • ریحانه فراهانی
۲۸
بهمن

و مَنْ یُهاجِرْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُراغَماً کَثیراً وَ سَعَةً ...

سوره نساء آیه 100

و هر کس در راه خدا هجرت کند ، 

در زمین اقامتگاه‏هاى فراوان و گشایشها خواهد یافت

دارم کم کم اثاث ها و وسایلمو از خونه پدرم به خونه خودم منتقل میکنم

خیلی سخته که دارم جدا میشم از خانوادم اما خوب قراره زندگی جدیدی شروع کنم و این موضوع هست که به من امید واری میده

  • ریحانه فراهانی
۲۵
بهمن

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا

وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

سوره : روم آیه: 21

و از نشانه های قدرت اوست که برایتان

از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به ایشان آرامش یابید 

و میان شما دوستی و مهربانی نهاد در این عبرتهایی است

برای مردمی که تفکر می کنند .

 

  • ریحانه فراهانی
۰۶
بهمن

•••

وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبَارَکًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ

•••

و بگو: پروردگارا! مرا در جایگاهی

پرخیر و برکت فرود آور ،

که تو بهترین فرودآورندگانی

ایه 29 سوره مومنون 

این ایه رو  تو قنوت نمازمون خوندیم

خونه دارشدیم 

شما هم بخونید خیلی خوبه

لبخندلبخندلبخندلبخندلبخندلبخندلبخندلبخندلبخند

  • ریحانه فراهانی
۰۷
دی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ریحانه فراهانی
۱۲
آذر

یکی از معیارم این بود که خسیس نباشه

اصن مردای خسیس نباید زن بگیرند نیشخند


من از مردای خسیس خیلی بدم میاد

حد اقل هفته یه بار شام بریم بیرون

یا کافی شاپ ، سینما و ....  گردش تفریح دَدَر دودور نیشخند

یکی دیگه این بود که از لحاظ طبقاتی اختلاف نداشته بشیم

یکی خیلی پولدار باشع یکی متوسط باشع خوب نیست هی تنش ایجاد میشه

یکی دیگه این بود که وقت بذاره برای زندگی بالاخره خانم بچه ها

نیاز به توجه دارند دیگه گفتن نداره یا زن نگیرید یا میگرید وقت بذارید

برای اون زندگی کارتون به دادگاه خانواده نکشه والا با این نوناشون نیشخند


حالا هی من نمیخوام هیچی بگم صدای منو در میارید نیشخند

رفیق باز نباشه بعضی هارو دیدین ؟ همش بارفیقاشونن شمال دریا

من موندم هویج نگرفتی ببری خونه ، خونه زندگیتو جمع کنه که اونم آدمه

دل داره یعنی مردای رفیق بازو باید انگشت کنی تو چشاشون کور بشن نیشخند


رفت و آمد با دوستای مجردیش رو کمتر کنه برند با هم مسافرت ها

اما سالی یه بار اونم یه نفسی بکشن از دست مشکلات زندگی بیچاره ها نیشخند


خوشتیپ و خوش پوش باشه

بعضی ها مثل عهد قلقلک میرزا لباس میپوشندنیشخند


در عین سادگی شیک و خوش پوش باشه آدم روش بشه

باهاش میره بیرون بگه این شوهرمه والا نیشخند


از 6 فرسخی بوی عطرش بیاد . دیگه شفاف سازی نمیکنم بعضی اقایون

رو که نمیشه از کنارشون رد شد نیشخند


مهربون باشع . بالاخره وقتی خانوم مهربون باشه مرد هم مهربون باشه دیگه

اون خانوم چه گناهی کرده همش اخم و تخم مرد و تحمل کنه لبخند

آشپزی بلد باشه خوب یه وقتایی خانوما خسته میشن از خونه داری

گفتن نداره خوب خانم ریحانه است خسته میشه دیگه دِهَع نیشخند

وای چقدر کار دارم بقیش بمونه برای قسمت بعد نیشخند

  • ریحانه فراهانی
۳۰
آبان

وقتی که عقد میکنی ناخواسته یه وابستگی شدیدی تا

چند وقت به وجود میاد ، مرتضی هم هر سال 28 صفر نذر دارند

بادوستش میرند مشهد منم روم نمیشد بهش بگم که میشه نری

یانرو ، هنوزخیلی رسمی حرف میزدیم :)  بعد ایشونم رفتن و...

منم خوب اعصابم خوردشده بود که رفته بوداز یه طرفم روم نمیشد

غرغر کنم . بعد2.3 روزبرگشتن و با کلی سوغاتی که مثلا دل تنگیمنو

جبران کنن :) ولی هنوزم که هنوزه بهش میگم من اصن دوست

نداشتم اون سفرت رو بری من که راضی نبودم :)

  • ریحانه فراهانی
۱۹
آبان

سلام عزاداری هاتون قبول در گاه حق باشه انشالله

به حق همین شبای عزیز انشالله عاقبت به خیر بشیم هممون

شبا  که با همسر میریم هیئت دعاتون میکنیم دعامون کنید

التماس دعا

  • ریحانه فراهانی
۰۸
آبان

از فردای عقدمون دیگه من گوشی از دستم نمیفتاد 

همش در حال اسمس بازی بودیم

ولی خوب خیلی دیر به دیر همو میدیدیم

مثلا هفته ای یک بار یا 10 روز یک بار

منم خیلی وابسته شده بودم نمیدونم این خطبه عقد چی داره ؟ والا

همین که خطبه رو میخونه و بله میگی انگار اصن قلبمه احساسات

میاد تو قلبت نسبت به کسی که میخوای باهاش ازدواج کنی

خلاصه که من حسابی وابسته شده بودم شاید زیاد نمیدیدیم همو

اما همش یا تلفنی حرف میزدیم یا اسمس میدادیم

انقدر از تلفنای خونمون زنگ زده بودیم پدرامون صداشون در اومده بود نیشخند

قبض تلفن یه خروار اومده بود نیشخند

حالا خوبه نگفتن خودتون باید پرداخت کنید بدبخت میشدیم نیشخند

دیگه تحریم شدیم که از تلفن خونه استفاده نکنیم 

  همش با موبایل . خلاصه مجبور شدیم صرفه جویی کنیم

گذشت و گذشت تا اینکه همسری بعد دو هفته از عقدمون

با دوستش رفت مشهدنذر داشتند

نمیدونید چه ها به من گذشت که ....

.

.

.

.

.

.

بقیشو بعدا میگم نیشخند

....ادامه دارد 

  • ریحانه فراهانی
۱۹
مهر

از صبح که چه عرض کنم از شب قبل استرس داشتم

همش تو خوف و رجا بودم

خدایا نکنه اشتباه کرده باشم ؟

نکنه احساسی برخورد کرده باشم بعدش پشیمون بشم ...

دوباره میگفتم ما که مشاورمون رو رفتیم این همه هم با هم حرف زدیم

جایی برای شک و تردید نمیمونه بقیشم توکل میکنم دیگه

از صبح تا ظهر که کلاس داشتم

بچه ها میگفتن چه بیخیالی مگه شب عقدت نیست ؟

من میخندیم بابا مگه بمب اتم میخوام هوا کنم

اومدم خونه ناهار خوردم خوابیدم تا غروب

فامیلامون اومده بودند هی میگفتن به مامانم برو بیدارش کن

کی میخواد حاضر بشه

تازه وقتی بیدار شدم رفتم یه سر فرفر بازی  (سایت فرندفید)

کلی تو روم دخترونه خندیدیم زدیم تو سر کله هم دیگه

بعد اذان گفتن نمازمو خوندم .

زندایی بزرگم هی قربون صدقم میرفت با خنده میگفت:

ریحانه تا اون روی منو بالا نیاوردی حاضر شو

خلاصه حاضر شدم و رفتیم محضر .

حالا قلبم عین گنجیشک داره میزنه

رفتیم دیدیم اونا نیم ساعتی هست اومدن

رفتم لباسامو عوض کردمو شدم عینهو میت

سرتا پا سفید بودم . لا مصب خیلی هم بهم میومد

شده بودم عین هو فرشته ها

بعد نشستیم در کنار یار روی مبل حالا شونصد فرسخ بینمون فاصله بود نیشخند

پدرم اومد جلو گفت بابا به خدا من راضی ام یکم مهربون تر بشینید خوب نیشخند

ما هم یکی فاصلمونو کمتر کردیم

حالا نمیگم بعد عقد چه شکلی نشسته بودیم نیشخند

بعد همه نشستن تو سالن حاج اقامونم که روحانی نبود و سید بود

شروع کرد خطبه خوندن منم که دستام شده بود قطب جنوب نیشخند

گفت عروس خانوم وکیلم ؟ من که آبجی نداشتم

خواهر شوهرم گفت عروس رفته گل بچینه ،

شهرداری گرفتتش صبر کنید تا بیاد نیشخند

دوباره حاج آقا گفت عروس خانم وکیلم؟

خواهر شوهرم گفت عروس رفته کاشون گلاب بیاره

ماشین رفته عروس مونده جا نیشخند

محضر داشت میترکید از خنده

دفه سوم مادر شوهرم گفت زینب جان عروسمو اذیت نکن بذار بله رو بگه نیشخند

بعد دفه سوم شد من انگار تو هپروت بودم

خواهر شوهرم گفت نکنه واقعا موندی جا نیشخند

دوباره گفت زیر لفظی میخواد وگرنه تا الان بعله رو گفته بود .

عروسم انقدر پولکی نیشخند

بعد همسری بهم 4تا تراول 50 تومنی دادندلبخند

بعد خواهر شوهرم گفت راضی شدی حالا بله رو بگو جون به لبمون کردی

بیچاره داداشم میخوا چی بکشه از دست تو نیشخند

منم که لکنت گرفته بودم گفتم با اجازه حضرت زهرا سلام الله علیها

و با اجازه از امام زمان و با اجازه از پدر و مادرم و بزرگترها بله .

همه شروع کردن دست زدن و اینا

بعد همسری هم بله رو گفتن و رفتیم سر امضا کردن

خلاصه انقدر امضا کرده بودم تا چند روز مچ دستم درد میکرد

گفتم حاج اقا الان جوهرش تموم میشهنیشخند

حاج آقا هم میگفت نه نو خریدمش شما خیالت راحت نیشخند

بعد کلی امضا گرفتن و عکس گرفتن و اینا

خانواده همسر منو میخواستن شام ببرن خونشون .

از پدرم و مادرم اجازه گرفتن و رفتیم .

رفتیم خونشون شام خوردیم

 حالا منم مثل عصا قورت داده ها خیلی معذب بودم .

مامانمینا نبودند خیلی سختم بود شام خوردیم صحبت کردیم میوه و اینا

بعد با همسری رفتیم با ماشین بیرون ماشین بازی و اینا تا یخم باز شه نیشخند

بعد منو گذاشت خونمون و رفت.

ادامه دارد ....

  • ریحانه فراهانی
۰۳
مهر

از صبح به این فکر میکردم که برجعلی رو سورپرایز کنم

میخواستم برم کافی شاپ میز رزرو کنم کیک و  بقیه تشکیلات

اما چون محرم نبودیم گفتم زشته پیش خودش میگه چه دختر جلفیه

تولد برجعلی 22 بهمن هستش

همسری از بس شخصیت مهمیه روز تولدشم مهمه

خلاصه کادو هاشو اماده کردم و یه تزئین خوشگل کردمشون

و گذاشتم تو یه ساک دستی خوشگل

برجعلی هم غروب اومد دنبالم و رفتیم چلوکبابی بناب

بعد از صرف شام منم کادو هارو دونه دونه رو کردم

یه سری کتاب های جیبی روانشناسی در مورد بانوان گرفته بودم لبخند

هی دونه دونه جمله های داخل کتاب رو میخوندیم

روشون بحث میکردیم

انقدر خندیدیم رو بعضی از جمله هاش

صاحب رستوران اومد بهمون تذکر داد

آروم تر رستوران رو گذاشتین رو سرتون

خیلی خوش گذشت خیلی خوب بود لبخند

کادوی اصلیم هم یه انگشتر نقره عقیق بود

خیلی از کادو ها خوشش اومده بود

وکلی از تزئیناتش تعریف کرد و تشکر کرد

منم که طبق معمول داشتم قند آب میکردم

....ادامه دارد

  • ریحانه فراهانی
۲۸
شهریور

سر کلاس تاریخ اسلام بودم یهو گوشیم رفت رو ویبره

اسمشون رو به فامیلی  سیو کرده بودم

همسر گفتن وقتی میخوای تو وبلاگت اسم منو ببری بنویس برجعلی

اقای برجعلی رو به فامیلیشون سیو کرده بودم

دیدم اسمس زدن

نوشته بودن اومدین خونه خبر بدین میام دنبالتون بریم بیرون

منم نوشتم چشم حتما

کلاس تموم شد منم نوشتم که من خونه ام .

ناهارم نخورده بودم اصن گشنم نبود هنوز

اومدن رفتیم بیرون منو بردن بازار طلای کرج

گفتم برای چی اینجا اومدیم؟ گفتن میخوام براتون حلقه بخرم

هم سور پرایز شدم

هم دوست داشتم برای خرید حلقه مادرم هم پیشم بود

آخه من که آبجی ندارم

هم خوشحال شدم هم ناراحت

گفتم اگه اجازه بدین بمونه یه وقت دیگه که مادرم هم باشع

ایشونم گفتن نه دوست دارم فقط سلیقه مشترکمون باشعنیشخند

منم همینجوری قند بود که تو دلم آب میشدنیشخند

مرض قند گرفتم تا عقد کنیمنیشخند

خلاصه ساعت حدودای 2،3 ظهر بود .

همه مغازه ها بسته بود

رفتیم ناهارمون رو بیرون خوردیم

رفتیم سمت خونه خودشون

اونجا هم بازار طلا داشت

حدودای 4 بود رفتیم

هی مدلای مختلف میدیم من خوشم نمیومد

حلقه ظریف دوست داشتم .جواهر بیشتر دوست داشتم

انقدر گشته بودیم گفتم بیا برگردیم دیگه

گفتن اخرین مغازه رو هم بریم بعد برگردیم

که دیگه اخرین مغازه رو رفتیم و من خوشم اومد از حلقش

انقدر خوشم اومده بود ازش تو دلم میگفتم کاش میداد الان دستم میکردم

بعدم رفتیم یه جا که حلقه های نقره داشت

برای ایشونم من حلقشونو خریدم

هی اقای برجعلی میگفتن بدین دستم کنم دیگه 

منم میگفتم هر وخ شما دادین به من حلقمو منم میدم بهتوننیشخند

ادامه دارد....نیشخند

  • ریحانه فراهانی
۱۹
شهریور

قرار دوم  شب یلدا بود

هوا خیلی سرد بود

قرار گذاشتیم شام بریم بیرون

قبل اذان مغرب قرار گذاشتیم 

اول رفتیم مسجد نماز خوندیم 

بعد شام رفتیم رستوران دی لبخند

دفعه پیش رفته بودیم کافی شاپ دی لبخند

بازم صحبت میکردیم در مورد موضوعات مختلف

لذت بخش ترین دوران زندگی به نظرم همین دوران نامحرمیه

همش استرس و اضطراب و هیجان و ..... حیف که زود میگذره

بعد قدم زدن هرکی رفت خونشون

ادامه دارد ....نیشخند

  • ریحانه فراهانی
۱۳
شهریور

اولین قرارمون رو رفتیم کافی شاپ

یه کافی شاپ دنج و آروم و خلوت .

خیلی خوش گذشت هرچی بگم کم گفتم

یه روز برفی بود .

توی کافی شاپ باز هم در مورد مسائل مختلف صحبت کردیم

و صحبت های خوشایندی بود .

بعد از کافی شاپ رفتیم تو پارک رو به روش قدم زدیم .

برف دونه دونه و اروم میومد .

انقدر هوا خوشگل بود .

هرچی بگم کم گفتم

بعد کلی قدم زدن و صحبت کردن هرکدوممون رفتیم خونمون .

و اون روز هم به خوبی و خوشی تموم شد .

......

  • ریحانه فراهانی
۰۹
شهریور

امتحان های میان ترمم تموم شده بود .

پدر آقا مرتضی دوباره زنگ زدند و جواب خواستند .

مادرم هم گفتن برای پنجشنبه شب دوباره بیان .

برای دفعه دوم دوباره اومدند و باز هم من چایی نبردم و داداشم برد

رفتیم بازهم با هم صحبت کردیم .

جلسه اول سر یه مسائل کلی صحبت کردیم

این جلسه یکم پرسش و پاسخ هامون جزئی تر شده بود

و باز هم تفاهماتمون زیاد بود .

بعد صحبت اومدیم تو جمع و بعد چند دیقه رفتند خونشون .

پدرم پرسیدن چطور بود و من گفتم خوب بود لبخند

برای جلسه سوم هم زنگ زدند و اومدند خونمون

و ما صحبت های خیلی جزئی تر رو انجام دادیم

و باز هم رضایت بخش بود و تفاهمات زیادی داشتیم . لبخند

و هردومون خوشحال از این موضوع

بعد که اومدیم تو جمع پدرم گفتن اقا مرتضی شمارتو رو کاغذ بنویس

تا از این به بعد با دخترم تلفنی در ارتباط باشید

و یه ماهی رو هفته ای 2 جلسه 3جلسه

برید بیرون از خونه صحبت کنید

تا بیشتر اخلاق هم دستتون بیاد تا بعدش ببینیم خدا چی میخواد .

همچین پدر روشن فکری دارم

بعد ایشونم شمارشونو نوشتند و بعد چند دیقه خدا حافظی کردند رو رفتند .

منم بعد 2.3 روز اسمس دادم بهشون و قرار گذاشتیم بریم بیرون صحبت کنیم ...

ادامه دارد ....

  • ریحانه فراهانی
۰۲
شهریور

همسری ، دلت را خانه ما کن ، مصفا کردنش با من

نیشخندنیشخندنیشخندنیشخندنیشخندنیشخندنیشخندنیشخندنیشخندنیشخند

  • ریحانه فراهانی
۲۹
مرداد

 

     5 شنبه شد آقا مرتضی و خانواده اومدند . لبخند

من تو آشپز خونمون قائم شده بودم داشتم قائمکی دید میزدم نیشخند

ببینم چه شکلیه . اما نتونستم ببینم . دل تو دلم نبود که .

استرس داشتم . بعد اینکه نشستن داداش بزرگم چایی رو بردن .

من هیچ وقت برای خواستگاری ها چایی نمی بردم .

خوشم نمیومد جلوی نا محرم خم و راست شم . لبخند

  یکم که حرف زدن از سیاست و آب و هوا و اینا

  پدرم صدام کرد که ریحانه خانوم تشریف میارید ؟

منم از خدا خواسته عین جت اومدم برم ، 

بعد اندکی تامل گفتم الان اینا فکر میکنند چقدر حولم ...

منم بعد چند ثانیه رفتم داخل اتاق پذیراییمون .

تو اولین برخورد که آقا مرتضی رو دیدم گفتم کی زن این کچل میشه ؟ 

حسابی خرده بود تو ذوقم .

الانم که به همسری تعریف میکنم کلی میخندیم .

من که اومدم داخل سلام علیک و اینا کردیم . بعد چند دیقه سکوت شد .

بعد پدرم شروع کردن از آقا مرتضی سوال کردن در مورد کارش و درسش .

بعدش مادرشوهرم هم از من در مورد درسم و سنم پرسید .

خواهر شوهر بزرگم هم اومده بود .

بعد چند دیقه پدر داماد به پدرم گفتن اگه اجازه میدین دختر تون با پسرم

چند دیقه صحبت کنند . پدرم هم قبول کردند .

اومدیم قسمت حال خونمون رو مبل نشستیم .

همسری هی رنگ به رنگ میشد روش نمیشد حرف بزنه .

من شروع کردم سوال پرسیدن .

از اعتقادات ، کارش . یه سری سوال کلی .

وقتی شروع کردم باهاش به حرف زدن برام جذابیت ایجاد شده بود .

خوشم اومده بود  .نیشخند

ادامه دارد.....

  • ریحانه فراهانی
۲۴
مرداد

من شونصد تا معیار داشتم نیشخند ولی نخندین به معیارام ها نیشخند

یکیش این بود که چاق باشه و استخونی نباشه نیشخند

  آخه از مردای مردنی و استخونی خوشم نمیومد

مرتضی هم خدارو شکر چاق نیست و هیکل ورزشکاری داره .

شوهرم مربی جودو هستش . لبخند

 یکی دیگه از معیارام این بود قد بلند باشه 175 به بالا .

خیلی میومدند هم قد من بودند اصن نگاه نمیکردم ببینم

شرایطتشون چیه ردشون میکردم .اخه وقتی قد شوهر بلند باشه

برای خانوم خیلی لذت بخشه  . شایدم من فقط اینجوریم .

خیلی حس خوبیه برای خانوم ها که مرد یه سر و گردن

ازشون بلند تر باشه

مرتضی هم خداروشکر قدش 180 هستش لبخند

بعدیش این بود که مومن باشه اما تعصب الکی نداشته باشه .

مثلا من شاید هوس کردم یه آهنگ وطنی گوش کنم

نیاد خونه رو بذاره روسرش که چرا آهنگ گوش کردی نیشخند 

یکی دیگه این بود که رابطش با مادرش خیلی خوب باشه

 اگه رابطش با مادرش خوب باشه ، با همسرش هم رابطش مطمئنا خوبه

یعنی میتونه تعامل مسالمت آمیز داشته باشه . ولی کسی که با مامانش

دائما دعوا میکنه یا ازش بد میگه تو زندگی مشترک هم

به مشکل بر میخوره لبخند

یکی دیگه این بود که بد بین و شکاک نباشه . خیلی بده که

مرد به خانومش اعتماد نداشته باشه . اصن اون زندگی آرامش نداره

بقیشو در قسمت بعد میگم خسته شدمـــــــــ.... نیشخند

  • ریحانه فراهانی
۲۰
مرداد

مادر اقا مرتضی زنگ زد خونمون و بعد از کلی صحبت کردن

از مادرم اجازه گرفتن که بیان خواستگاری . مادرم هم گفتن

باید اول با همسرم مشورت کنم خبرشو بهتون میدم . بعد با پدرم

صحبت کردن و یه روزی و مشخص کردن که خانواده اقای همسر

برای جلسه اول بیان خواستگاری .

 

ادامه دارد .... نیشخند

  • ریحانه فراهانی
۱۲
مرداد

این دعارو که میخوندم تِرو تِر دوباره خواستگار میومد نیشخند

خوب بودنا... اونی که من میخواستم نبودند .

از یه طرفم عذاب وجدان گرفته بودم . آخه هی الکی ردشون میکردم

شنیده بودم هم که اگه 3 تا خواستگار خوب و رد کنی خوبیت نداره

و روزیت و رد کردی و از این حرفا

دوماهی بود که میخوندم

محرم بود یه شب با دوستم داشتیم مییرفتیم هیئت

به من گفت ریحانه یکی از کارمندای عموم خانوادشون دنباله یه دختر خوب و مومن و چادری

میگردن . منم تورو معرفی کردم . بعد منم بهش گفتم این همه که اومدند و رفتن اینم روش

دوستم هم شماره خونمونو داد به مادرشـــ....


این داستان ادامه دارد...نیشخند

  • ریحانه فراهانی
۰۸
مرداد

سلامــــ دوستان  لبخند

یادش بخر پارسال ماه رمضون .....

داشتم به دوستم میگفتم هرچی خواستگار میاد همشون چپر چلاقند کلافهنیشخند

این دوستم هم خواهر شهید هستش برگشت به من گفت :

چرا دعای ربنا هب لنا.... رو نمیخونی ؟

گفتم مثلا چی میشه منتظر  متفکر

برگشت گفت وقتی این دعارو میخونی ،

 همونی که خیر و صلاحته روخدا سر راهت قرار میده 

من این شکلی بودم تعجب

بعد اون موقع شروع کردم تو قنوت نماز هام این دعارو میخوندم دقیقا این شکلی praying


متن دعا :


رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا


بقیشو بعدا میگم الان کار دارم باس برمـــ..... نیشخندقلبماچrose


  • ریحانه فراهانی
۰۸
مرداد

خداوند از زن و مرد تنها خوشش نمی‌آید

 

خدای متعال از زن و مرد تنها خوشش نمی‌آید

خدای متعال از زندگی مشترک و مزدوج خوشش می‌آید .

آدم تنها، مرد تنها و زن تنها که همـه عمر را به تنهایی می‌گذراند

از دید اسلامی چیز مطلوبی نیست .

از دید اسلامی چیز مطلوبی نیست . مثل یک موجود بیگانه است

در مجموعه پیکره انسانی . اسلام این طور خواسته که خانواده

سلول حقیقی مجموعه پیکره جامعه باشد نه فرد تنها.

  • ریحانه فراهانی